تخمین زده شده در حال حاضر در حدود ۱۱۹،۷۰۰ پناهجو در یونان حضور دارند . با توجه به شرایطی که این افراد زندگی می کنند مانند محدویت ها، همچنین با وجود مشکلاتی که آنها با آن روبرو هستند، گاهی منجر به روی آوردن آنها به مصرف الکل ،مواد مخدر و اعتیاد می شود. در کمپ جایی که من در آن زندگی میکنم بسیاری جوانان از اعتیاد رنج میبرند. من میبینم آنها را که هر بار در فکر عمیق و عمیقی تری فرو میروند. آنها همیشه دنبال راهی برای پنهان کردن خود از مردم و حتی از خودشان بوده اند و این شعر مستقیماً احساسات آنها را بیان می کند.
زمانی که درد هایم مرا میخ میزند
طنابهایی که بستید مرا محکم نگه میدارد
هیچ چیز روشن نیست حتا یک چراغ
در شب ملالت انگیز و ترسناک من پیدا میشود
این دردها من را بلعیده است
در شب من هیچ روشنایی نبوده
مرا ترزیق کنید این دردها را در داخل بخوابانید
بگذار ذهن من بر روی این بالش استراحت کند
هر شب با اشکهای من خیس می شود
بگذار روز و شب بدون هیچ روشنایی بخوابم
بیشتر دارو ترزیق کنید آنها دردهای مرا می کشد
بگذار آنها در رگ های من بدوند، مرا راحت می کند
با وجود این دردها از من نخواهید که قوی بمانم
چراغ های مصنوعی را خاموش کنید مرا فریب ندهید
خورشید به چشمان من آسیب میزند پرده ها را بکش
نمی توانم امیدی پیدا کنم نه اینجا و نه آنجا
من همه جا آن را جستجو کردم اما پنهان است
مرا صدا بزنید…
مرا آسیب دیده، معتاد و ملعون صدا کن
آیا نمی دانی چرا اینطور است؟
مرا زندانی صدا کن که در قفس خود ساخته نگه داشته شده است
آیا نمی دانی چرا اینطور است؟
برای من گریه کن، برای من دعا کن….نه!!
عزاداری را بس کن من هنوز میتوانم نفس بکشم
اگر میخواهی من دوباره برگردم پشت سر من بایست
اسم من را برگردان، امیدم را
آن امیدها میتوانند مرا به زند گی برگردانند
چشمانت را از من برنگردان، به من نگاه کن!
من آن ذهن ساکت شده در جسم جوانی هستم
رنگ قلم های شما از خون ما می خورد
وقتی که شما قرارداد ها را امضا میکنید مهر میزنید بر زندگی ما
به خونی که جاری شده از دهانت نگاه کن
قبول کنید وعده های مکرر شما دروغ بودند
آنرا با صدای بلند و واضح فریاد بزنید به جنایات گذشته خود اعتراف کنید
من این دردها را خیلی عمیق احساس می کنم
در استخوان های من، دربدن من، در روح من
دردهایی که قلبم را زخمی می کند
سردرگمی، نابرابری، بی عدالتی
سرکوبی، جلوگیری، تحقیر
سکوت تو مرا غرق می کند
ذهنم شلوغ ولی هنوز هوشیار است، عمدی است
در برابر بی تفاوتی، بی عاطفه ای شما
من از این اعتیاد فرار خواهم کرد.
Add comment