Drawing by Omar A.

زبان رویاهای من

من میگویم: مادر.تو میگویی: Μητέρα  .او می‌گوید:Mother . آنها می‌گویند:مامان.
من میگویم: پدر .تو میگویی: Πατέρα.او می‌گوی : Father.آنها می‌گویند:بابا.

آیا با نوع تلفظ و لهجه ی ما تغییری در مادر بودن و پدر بودن آنها ایجاد میشود؟آیا با نوع تلفظ متفاوت تغییری در احساسات مادری و پدری آنها به وجود می آید؟

آری درست حدس زدید ،درباره زبان مادری صحبت میکنیم .زبانی که من و تو نقشی در انتخاب آن نداشته ایم . همراه من و تو متولد میشود ،زبان قلب و ذهن ماست .زبانی که مادرت زمانی که تو را حمل می‌کرد،با آن زبان با تو صحبت میکرد،برایت از نقشه های که برای آینده ات داشته می‌گفت. تو در بطن مادرت شکل می‌گرفتی و هر روز صدای مادرت را میشنیدی،شعرها و قصه هایی که برایت میخواند ،درد دلهایی که با تو می‌گفت .اصلا شاید به همین دلیل باشد که آن را زبان مادری نام نهاده اند.زبانی که همراه با تو رشد می‌کند ،در دنیایی در درون مادرت.

حالا تصور کنید ،متولد شده ای در کشوری به غیر از کشور خودت ،مدام زبان مادریت مورد تمسخر قرار میگیرد،ولی تو تمام سعی خود را میکنی که زبان مادریت را حفظ کنی.به هیچ وجه نمی‌خواهی بدلیل تمسخر عده ای افراد کوته فکر،تنها یادگاری که از ملیتت برایت مانده را در کشوری غریب از دست بدهی.

 این من هستم ،دختری متولد شده در کشوری به غیر از وطنش ،که شروع به مبارزه کرد .همیشه جملاتی از افرادی بزرگ می‌خواندم و با جملات آنها نیروی بیشتری برای مبارزه با افرادی که میخواستند زبان مادری ام را بگیرند ،پیدا میکردم .

به طور مثال سخن Alphones Daudet نویسنده فرانسوی که میگوید :«هر ملتی که زبان مادری خود را فراموش کند ،مانند فردی زندانی است که کلید زندانش گم شده باشد »هر زمانی که این سخن را می‌خواندم با خود میگفتم ،زندگی در غربت خود به نوعی زندگی در زندان است ،پس سعی کن حداقل در محوطه ی خانه ات ،خانه ای که منطقه حکمفرمایی توست ،زندانی نباشی.با زبان مادریت صحبت کن ،مگذار کلید را گم کنی .مگذار زبان اندیشه و ذهنت را از تو بگیرند ،مگذار زبان رویاها وخوابهایت را از تو بدزدند.

پس تبدیل شدم به دختری دو زبانه ،دختری که در خانه به زبان مادری(دری)سخن می‌گفت و در مدرسه و محیط بیرون از خانه به زبان فارسی.سعی میکردم دقیقاً فارسی را با لهجه ی مردم آن کشور (ایران) صحبت کنم.آنقدر تسلط پیدا کرده بودم ،که حتی آنها تشخیص نمی‌دادند که من مهاجر هستم .

رشد کردم با دو زبان ،یاد گرفتم با دو زبان .

اما…….

با همه جنگیدنها و مبارزه کردن ها ،در زبان مادری آنقدر تسلط ندارم که کتابی را با صدای بلند و با زبان دری بخوانم ،یا در جمعی صحبت کنم و یا حتی با زبان مادری ام از عشق بگویم ….

زندگی در مهاجرت قدرت و اعتمادبه‌نفس در صحبت کردن به زبان مادری (دری)را از من گرفت .همه ی اینها ریشه در کودکی ام دارد ،کودکی هفت یا هشت ساله بودم ،تنها بدلیل تلفظ یک عدد در ریاضی مورد تمسخر قرار گرفتم .آری ،آنها میگفتند یِک و من گفتم یَک.صدای خنده همکلاسی هایم بعد از گذشت سالها در گوش من و شاید هزاران مهاجر دیگر مثل من خواهد ماند و این اتفاق باعث شد که دیگر در محیط بیرون از خانه زبان مادری خود را برای مدت زمانی زندانی کنم و زمانی که به خانه رسیدم در را به روی زندانی گوشه ی ذهنم بگشایم .خیلی از زمانها با دخترک درونم با زبان مادریم صحبت میکنم و شیرین ترین و لذت بخش ترین گفتگوهایم را همیشه با او دارم .چرا؟چون بدون ترس و دلهره از مورد انتقاد قرار گرفتن ،با زبان مادریم صحبت میکنم.

حالا شما تصور کنید لحظه ای که زبان مادریتان را فراموش کردید و یا اجازه ندارید که با آن صحبت کنید ،چه احساسی به شما دست می‌دهد؟!

زمانی که این سوال در ذهنم نقش می‌بندد ناخودآگاه احساس انسانی را دارم که تمامی خاطراتش را فراموش کرده و زبان قلب وذهنش لال گشته و هیچ سخنی برای گفتن ندارد!

پس بیایید برای زبان مادری مان ارزش قائل شویم .زبان مادری از نگاه من میراث مادریست و همچون وجود مادر عزیز است. گاندی در وصف زبان مادری چنین گفته است«کسی که زبان و ادبیات کشورش را نخوانده باشد،تاریخش را نخواهد دانست و آن کسی که تاریخش را نداند ،آینده ای ندارد»پس نگذاریم انسانهای بدون آینده روز به روز به جامعه افزوده شود . یکی از اقدامهای مؤثر سازمان ملل و یونسکو در راستای حفظ زبان مادری ،انتخاب روز ۲۱فوریه به عنوان روز زبان مادری است با این پیام :«کسی که نتواند به زبان مادری خود صحبت کند ،اگرچه بخواند و بنویسد ،بیسواد محسوب می شود .»

Drawing by Omar A.

مهدیه حسینی

Young Journalists

Add comment