موضوعِ آنچه که میخواهم صحبت کنم یک موضوعِ حساس هست و مربوط همه ی اجتماع ما است .هدفم این است که انسانها را حساس کنم و احساس انساندوستانه را بیدار کنم ،مخصوصا لحظههای که عادت کردیم داستانهای دردناکی بشنویم و ذهنِ ما کم میاره برای درک کردنشان
آسیب پذیر به دنیا میایم ، بی توان و بی حرکت اما خدا هدیه ای به ما داده است به نام مادر
زمانی که کم سنّ بودیم همه کاری انجام میداد تا ما احساسِ رضایت کنیم، کاری کند دیگر گریه نکنیم ، اشکهایمان را پاک میکرد ، خوراکی به ما بدهد وقتی گشنه هستیم ، همه کار میکرد تا لبخند را را به صورتِ ما نقاشی کند و همچنین برای معنیهای خاص صحبت میکرد مثل عشق ، احترام و اعتقاد . با بزرگ شدنمان قوی شدیم به خودمان مشغول شدیم با دوستهای بسیاری آشنا شدیم و متاسفانه همه ی خوبیهای که به ما کرد را فراموش کردیم . عشق و مراقبتهای مادرهایمان ، آغوشِ مادری که دیواری از حمایت بود برای کودکهایش ، وقتی بچهها بزرگ میشوند یک دفعه مادرشان را فراموش میکنند این خیلی درد ناک است .
اجازه بدید برایتان داستانی بگویم ، برای اینکه توضیح بدهم دقیقا چه اتفاقی در جامعه ما رخ میدهد،یک داستانِ واقعی که براتون میگویم از شخصی که برام گفته است
در ساحل بودم ، وقتی دیدم یک خانم مسنی روی سنگی تخت نشسته به دستش تکیه داده و به دورهای دور خیره شده بود به دریا ، مثلِ اینکه با خودش صحبت میکرد ، همینطور که موجها شدید شدند و به سمتش میآمدند پالتویش خیس شد ، داغ و ماهیها تسلیم شنا کردن بودند از غم او ،از نیمه ی شب گذشته بود
از سرِ تعجب به او نزدیک شدم و به او گفتم
منتظرِ چی هستید مادر ؟
منتظرِ پسرم هستم که رفته است ولی کمی بعد میاید
شک کردم، نمیدانستم چه اتفاقی افتاده است برای این زن و به چه دلیلی در این محل نشسته است ، دیر وقت بود ، باور نکردم کسی به این محل بیاید در این وقتِ شب .منتظر بودم یک ساعت کامل ولی هیچ کس هیچ وقت نیامد ،دوباره به سمتش رفتم و به من گفت
آخ پسرم .. پسرم رفته … ولی دوباره باز میگرده
کاغذی کنار ِ آن زن دیدم
اگر به من اجازه میدهید میخواهم این کاغذ را بخوانم
این کاغذ را پسرم اینجا گذشته و به من گفت اگر کسی آمد به او این کاغذ را بدهم
کاغذ را در دست گرفتم و شروع به خواندن کردم….چه نوشته نوشته بود هر کس پیدایش کرد لطفا او را به خانه سالمندان ببرد !!
در پایانِ روایتِ این داستان میخواهم مستقیم با هر انسان بگویم باید از اول قانونی وصف شود تا تنبیه شوند این این جرمها .
” آرزو میکنم خداوند ما را بیدار کند از آگاهی ها”
Add comment