ما چهاردهم آوریل کیک تولد یکسالگی روزنامه پرندگان مهاجر را برش زدیم و شمع روی کیک را فوت کردیم با آرزوی پرواز پرندگان مهاجر
یکسال گذشت با همه فراز و نشیبهایش، با خنده ها و گریه هایش ،با امیدها و نا امیدیهایش
یک سال پر از تجربه ، احساسات و نقطه های اتصال
با اولین سالگرد روزنامه فیلمی در ذهنم پخش میشود.استارت فیلم از باغچه ی خاکی کمپ اسخیستو شروع شد بازیگران آن پانزده دختر افغان و دختری اهل یونان بود که در زیر سایه ی درختان بر روی تکه ای پلاستیک نشسته بودند و مشغول یاد گیری حرفه ی عکاسی بودند.جرقه ی نوشتن روزنامه زمانی به ذهنمان رسید که گروهی از خبرنگاران وارد کمپ شده بودند و مردم نمیخواستند با آنها مصاحبه کنند و مردم معتقد بودند که این مصاحبه ها به دست کسی نمیرسد و یا اگر در اختیار مردم بیرون از کمپ قرار بگیرد مطمئنا خیلی ازمشکلات فراوانی که گفته شده حذف میشود و از آنجا بود که تصمیم گرفتیم ما خودمان خبرنگار و رسانه ی خودمان باشیم و خودمان حرفها و نا گفته های مهاجرین را در قالب یک روزنامه بنویسیم
شروع کردیم به نوشتن با وجود تمام مشکلات از محل نامناسب و شنیدن طعنه ها و کنایه ها و تمسخر ها ولی ما ایستادگی کردیم و حتی قدمی به عقب بر نداشتیم و نام روزنامه را پرندگان مهاجر نامیدیم زیرا امید به پرواز در دل همه ی دختران نویسنده موج میزد .در نیمه راه خیلی از دختران گروه تصمیم گرفتند سفر نیمه تمام خود را به پایان برسانند ،راهی شدند و ما با اشکهایمان آنها را بدرقه کردیم و از آنها دل کندیم و دل بستیم به تنها نقطه روشن میان آنهمه تاریکی و نا امیدی که امید به چاپ روزنامه بود که هشت ماه به طول انجامید هشت ماه تلاش کردیم ،تحقیر شدیم ، بعضی زمانها نا امید شدیم و در این میان دختری اهل یونان در همه شرایط ،خوب و بد در کنارمان ایستاد با گریه هایمان گریست و با خنده هایمان خندید و مدام به ما امید میداد که این کار به سرانجام میرسد و ما میتوانیم.هشت ماه گذشت و اولین روزنامه پرندگان مهاجر همراه در روزنامه سینداکتون به چاپ رسید و چقدر با تصورات ما متفاوت بود .تصور میکردیم شاید به صورت مجله ای و یا حتی بروشور به چاپ برسد اما روزنامه ما دقیقا شبیه روزنامه های رایج بود و این ما را خیلی هیجان زده کرده بود .چه روز زیبا و چه دستاورد شیرینی بود بعد از ماهها تلاش. روزنامه مورد استقبال زیادی چه از طرف مردم کمپ و چه در بیرون از کمپ قرار گرفت. مردمی که در کمپ زندگی میکردند برایمان گفتند با خواندن مطالبمان اشک ریختند و حس کردند که از زبان خود آنها نوشته شده است و هیچگاه فراموش نخواهم کرد حمایت یکی از مردان کمپ اسخیستو را که بعد از خواندن روزنامه بر در کانکسهایمان آمد و گفت چیزی برای گفتن ندارم فقط بدانید که باعث افتخار ما هستید و از حالا به بعد شما را حمایت خواهم کرد و برایمان چند ثانیه ای کف زد و رفت و در آن لحظه چه حس زیبایی به ما دست داد که بالاخره مورد تشویق مردان افغان قرار گرفتیم و چه حمایت دلنشینی بود از یک مرد افغان .روزنامه از طرف مردم یونان هم با استقبال زیادی روبرو شد به مدارس و دانشگاه های یونان دعوت شدیم و مورد تشویق قرار گرفتیم و روزنامه اول ما در چهاردهمین و پانزدهمین نماشگاه بین المللی کتاب در شهر تسالونیکی حضور داشت که دستاورد بزرگی برای ما محسوب میشد .و نکته ی دیگر اینکه روزنامه پرندگان مهاجر اولین روزنامه فارسی زبان و چند زبانه ایست که در یونان به چاپ میرسد .همه این اتفاقات باعث شد که با انگیزه بیشتری به کار خود ادامه دهیم و در روزنامه دوم حضور پسران افغان را نیز با خود داشته باشیم .آرام آرام آوازه موفقیت پرندگان مهاجر علاوه بر آتن و دیگر شهرهای یونان به دیگر کشورهای اروپایی نیز رسید در کشور اسپانیا روزنامه به زبان اسپانیایی نشر شد .پرندگان مهاجر بر آسمان کشورهای آلمان ،ایتالیا و ماراکو نیز به پرواز در آمد.بعضی مطالب روزنامه در سایتهای آمریکایی به نشر رسید.در روزنامه نوشتیم از دلایل مهاجرتمان او آرزوهایمان از گروههایی که حمایتمان کردند و امید به زندگی را نشان دادیم با باغچه سبزی که حاصل زحمات یک پدر بود روبروی کانکس .از درد دل زنهای افغان نوشتیم و آنچه که مرا برای لحظاتی شوکه کرد این بود که زنی افغان معتقد بود مقاله حرفهای نگفته یک زن افغان نوشته یک دختر افغان نیست جویای جواب شدم و جوابی که او داداین بود که نویسنده این مقاله یک زن شجاع است و من این شجاعت را از زن افغان بعید میدانم .از یک طرف احساس خوبی داشتم که حرفهایم حرف دل آنها بوده و از سوی دیگر افسوس خوردم در زمانه ای که ما زنها به یکدیگر باور نداریم چگونه میتوانیم از مردان توقع داشته باشیم که به ما و تواناییهایمان باور داشته باشند
از روزنامه سوم به بعد گروه روزنامه بزرگ و بزرگتر شد بچه هایی از سوریه و عراق وپاکستان و ایران ویونان به ما پیوستند و گروه روزنامه پرندگان مهاجر حالا با هفت شماره چاپ بر پله ای از موفقیت ایستاده که خیلی ها شاید حتی فکرش را هم نمیکردند.!!آری حالا ما پرنده های مهاجر یکساله ای هستیم که به لذت پرواز در اوج دست پیدا کرده ایم و از تمام آنهایی که در این پرواز ما و روزنامه ما را حمایت کردند سپاسگزاریم بابت تشویقهایشان . سپاسگزاریم از مخالفین روزنامه که با مخالفتشان به ما نیروی مضاعفی بخشیدن تا نقصهایمان را بر طرف کنیم و به ما درس مقاومت دادند.از آینده خبر نداریم ولی امیدواریم چاپ روزنامه سالهای سال ادامه پیدا کند و اگر هم این اتفاق نیفتد همین برایمان کافیست که گاهی وقتها شریک تمام خاطراتمان بوده اید .بر روی صفحه به صفحه روزنامه هر آنچه که تجربه کرده بودیم را نوشتیم اگر تجربیات خوبی نبود شما به خوبیها باور داشته باشید .اگر از خیمه ها نوشتیم شما به آرامش خانه هایتان باور داشته باشید.اگر از بارانها نوشتیم شما به رنگین کمان بعد آن باور داشته باشید و اگر از جنگها نوشتیم شما به صلح باور داشته باشید و ما باور داریم به اینکه هر آنچه که از دل بیان شود بر دل مینشیند .به امید پرواز پرندگان مهاجر در سراسر اروپا و شاید هم جهان
Photos by Migaratory Birds Team
Add comment