Photo by Mahdi Tajik

وقتی بالاخره این اتفاق می افتد !

دیمیترا گفت “مهدی ُ لطفا بیا دفتر من ! میخوام کمی باهات صحبت کنم ” دارم میام تو آشپزخانه بودم .

وقتی رسیدم دیدم جروج روی میز نشسته . سکوت مرموزی بود و احساس عجیبی داشتم و یک مقدار عصبی بودم . کمی عجیب به نظر میرسید انگار چیزی در نگاه آنها بود .

روبروی آنها روی صندلی نشستم . دیمیتری نفس عمیقی کشید و به من نگاه کرد : « خبری داریم که هم خوب است هم بد » سیع کردم آرام باشم و اصطراب نداشته باشم ولی خیلی کنجکاو بودم و او ادامه داد : امروز با ما تماس گرفتن و اطلاع دادند که بلیط هواپیمای شما آماده شده . ده روز دیگه در تاریخ نهم ماه پرواز دارید . اطلاعات دیگری هم هست که …….

نتونستم الباقی صحبت های اون رو گوش کنم ,هزاران چیز از ذهنم گذشت دیگه چیزی نمیشنیدم . نمیدونستم باید خوشحال شوم یا ناراحت .

تقریبا دو سال پیش درخواست پیوند خانوادگی کردم تا بتونم پیشه خالم که در سوئد زندگی میکنه بروم . روزی نمی گذشت که نخواهم هر چه زودتر به اونجا بروم ولی حالا دیگه همه چیز تغییر کرده بود من به آتن عادت کرده بودم با اینکه هزاران مایل دورتر از اینجا در ایران به دنیا آمده بودم ولی بازم احساس غریبی نمیکردم و احساس میکردم به اینجا تعلق دارم بعد از چند سال دوستان زیادی پیدا کرده بودم و با آنها خوش بودم . من مدت زیادی رو با آنها گذراندم با هم میخندیدیم ، خوش میگذراندیم ، و از هم حمایت میکردیم . از همان لحظه دلم برایشان تنگ شد ، نه تنها برای دوستانم همچنین برای کسانی که میشناختم : همکلاسی ها ، معلم ها ، مددکار اجتماعی و اعضای تیم های که در آنها مشارکت داشتم و حتی زنی که در همسایگی ما در داروخانه کار میکرد .

” مهدی ِ متوجه شدی الان بهت چی گفتم ؟

پاسخ دادم : آه، بله، بله، متوجه شدم . فکر کنم باید برم اتاقم …

در نهم ماه ژوئن سال 2021 با تمام خاطرات تلخ و شیرین محله خود اکسارخیا را ترک کردم و در حال حاضر یک سال است که در سوئد زندگی میکنم . اوایل برایم سخت بود و خیلی ناراحت بودم , همه چیز برام پوچ و بیرنگ به نظر میرسید . ولی بعد از گذشتن مدتی احساس بهتری پیدا کردم و خوشحال بودم . این زندگی جدید منه و دوستان جدیدی هم پیدا کردم , به مدرسه میرم و ویالون هم میزنم .

به دلیل اینکه میدانستم کودکان زیاد مثل من در یونان هستند که زمان زیاد منتظر روند پیوند خانوادگی یا پروسه جا به جایی هستند تصمیم گرفتن در مجله پرندگان مهاجر برایشان بنویسم . شما تنها نیستید و همه چیز خوب خواهد شد . خوش بین بوده و برای رویاهای خود بجنگید و تسلیم نشوید ! همه چیز در زمان خود اتفاق خواهد افتاد و تا زمانی که امید در قلب شما باشد زندگی همیشه جریان خواهد داشت و هرگز متوقف نخواهد شد .

Photo by Mahdi Tajik

مهدی تاجیک

Add comment