در سال 2019، زمانی که به اندازه کافی اعتماد به نفس نداشتم که بتوانم از خودم دفاع کنم، در محل کارم مورد تمسخر راجب اندام خود و آزار روحی روانی قرار گرفتم . و به دلیل اینکه افراد زیادی شاهد بودند و (چیزی نگفتند) من هم قدرت بیان خود را از دست دادم و چیزی نگفتم . در سال 2022 هستیم و هنوز وقتی ان موضوع را به یاد میاورم احساس خشم و شرم می کنم و همیشه به این فکر می کنم که اگر در همان لحظه جلوی آن را می گرفتم، وضعیت چطور میشد .
چند ماه قبل یکی از همکارانم از من خواست که به خانه اش بروم. نگاه او به من و نحوه درخواستش باعث شد خیلی ناراحت شوم، بنابراین آن را رد کردم. او مردی بود که نمیدانست چگونه به محدودیتهای دیگران احترام بگذارد، نمیدانست معنی نه چیست، مدام میپرسید و من به عنوان زنی که با داستانهایی درباره دخترانی که مورد آزار جنسی و قربانی کردن زنان به خاطر جنسیت انها بزرگ شدهام، آن را رد کردم تا اینکه دستم را گرفت و به سمت خانه اش کشید. می ترسیدم اما نمی توانستم آن را نشان دهم، بنابراین دست او را پس زده، به امید اینکه حرکت دیگری انجام ندهد به سمت آپارتمانم رفتم. لحظاتی بعد، در حالی که مشغول هضم اتفاقی که افتاده بود بودم، پیامی دریافت کردم: «ببخشید، مست بودم»…. جدی میگی !
من او را بخشیدم، اما نتوانستم آن را فراموش کنم، به همین دلیل سعی کردم اطراف او نباشم و از هرگونه گفتگو با او اجتناب کنم مگر اینکه به دلیل همکاری در محل کار مجبور باشم . چند هفته بعد، به طور تصادفی شنیدم که او در حال گفتگو با سرپرست تیم ما بود و می گفت از این که من از او دوری می کنم آزرده خاطر است و از رفتار من اسیب روحی روانی میبیند. او تمام ماجرا را نگفت و مدعی شد که شخص اسیب دیده اوست .
همین چند روز پیش زنی را دیدیم که به نظر می رسید شوهرش او رامورد آزار قرار داده به دوستم گفتم بیا با پلیس تماس بگیریم. دوستم گفت که ما مطمئن نیستیم و از من خواست که نگران نباشم، زیرا اگر اینطور باشد، کسی در آپارتمان آنها این کار را خواهد کرد. تا امروز یکسره در ذهن دارم که آیا کسی به خاطر او با پلیس تماس گرفت یا نه ؟
طبق گزارش سازمان جهانی بهداشت (WHO)، از هر 3 زن، 1 نفر در طول زندگی خود مورد آزار جسمی و روحی قرار می گیرد! و هنوز ما همواره راجبش صحبت میکنیم .آیا این یک موضوع طبیعی است ؟ و بخشی از زندگی روزمره ما . درست همانطورکه ما بیدار می شویم، می خوریم، می خوابیم… زنان هم مورد آزار جنسی قرار می گیرند.
من می ترسم، نه تنها به خاطر تعداد نفرات ، بلکه به خاطر اینکه هییچکس از این موضوع شوکه نمیشود . میترسم چون افتادن این اتفاق ها درحالت عادی تر شدن است .
پس آیا برای شکستن سکوت دیر شده است؟
اجازه بدهید رازی را به شما بگوییم : نه، اینطور نیست.
Add comment