Pexels/

ای کاش برای مهاجرت بجای پول دو بال برای پرواز داشتم .

سلام من مصطفی هست و می خواهم در مورد زندگی خودم با شما صحبت کنم . در اگوست سال2021 کشور من توسط طالبان اشغال شد و زندگی برای ما بسیار سخت شد حتی زندگی روزمره ما با مشکلات زیادی مواجه شد.

من و بسیاری از جوانان مجبور به ترک کشور برای جلوگیری از دستگیری شدیم. من هم مجبور شدم به ایران بروم، اما به شیوهای غیرقانونی. حدود 10 روز پیاده روی کردم تا اینکه به ایران رسیدم . بعد از پشت سر گذاشتن مشکلات و سختی های زیاد یک محل برای زندگی و کار (متاسفانه غیر قانونی) پیدا کردم. همانطور که در یک جا مشغول کار بنایی (ساختمانی) بودم متوجه شدم که زندگی من به دلیل گشت های مکرر پلیس در معرض خطر است. میترسیدم که دستگیر شوم و به افغانستان بازگرداننده شوم. بعد تصمیم گرفتم به ترکیه بروم فکر می کردم ترکیه یک مکان امن برای کار و زندگی بهتر است. با یک قاچاقچی تماس گرفتم تا من را به طور غیرقانونی به ترکیه ببرد.

بعد از سه روز به سمت مرز رفتیم. به محض اینکه به خاک ترکیه رسیدیم، توسط مقامات پلیس دستگیر شدیم و نتوانستیم فرار کنیم. در نتیجه ما در مرز بازداشت شدیم. مقامات پلیس با ما به شیوه ای غیرانسانی رفتار کردند، ما را لخت کردند، تمام وسایل شخصی ما را برداشتند و ما را کتک زدند و صبح روز بعد ما را به ایران فرستادند.

ما مجبور شدم 3 بار تلاش کنم تا به ترکیه برسیم و پس از موفقیت به روستایی در حومه نزدیک مرز رفتیم. تمام روز را مخفی شده بودیم. عصر، همراه با دیگران که با من بودند، سوار یک ماشین شدیم و به شهر وان رفتیم . بالاخره رسیدیم. راننده ما را در یک خانه قدیمی رها کرد. متاسفانه، تعدادی دزد وارد خانه شدند و تمام وسایل ما را دزدیدن، اما پس از 20 روز ما توانستیم به استانبول برسیم. ما کسی را در آنجا نمیشناختیم و مشکلات زیادی با زبان داشتیم. ما متوجه شدیم که اگر پلیس ما را در استانبول دستگیر کند، ما را مجبور به بازگشت به افغانستان خواهد کرد.

پس از مدتی، ما با برخی از دوستان تصمیم گرفتیم که بهترین راه حل برای ما مهاجرت به یونان است. از این رو، در شب ما به سمت اوروس راه افتادیم . هنگامی که ما به مرز رسیدیم، یک قایق را باد کردیم و به سمت یونان راه افتادیم . هنگامی که ما موفق به عبور از مرز یونان شدیم، مقامات پلیس یونان ما را دستگیر کردند، و به یک پایگاه نظامی درآن منطقه بردند، ما را لخت کرده و ما را کتک زدند و صبح روز بعد ما را به ترکیه بازگرداندند. بدون کفش راه رفتیم تا اینکه به روستایی در ترکیه رسیدیم.

یک ماه بعد تلاش های ما دوباره شکست خورد، زیرا ما یک بار دیگر توسط پلیس در مرز دستگیر شدیم. ما را لخت کردند و کتک زدند من فقط یک شورتک بودم. میتونی تصور کنی؟

ما به استانبول بازگردانده شدیم و پس از یک ماه تلاش توانستیم از مرز یونان عبور کنیم. ما 25 روز پیاده روی کردیم تا اینکه به تسالونیکی رسیدیم. حالا هر چیزی که می خواهم را دارم یک سقف بالای سر و دوستانی که با آنها به مدرسه می روم و زبان یونانی یاد می گیرم.

ای کاش برای مهاجرت بجای پول دو بال برای پرواز داشتم .

تقدیم به خوانندگان این متن.

مصطفی . ا

Add comment