به سالن تئاتر خیابان کفالینیاس میرسیم جایی که قرار است خانمTania palaiologou بازیگر نقش Anna Politikovskaya ژورنالیست و فعال حقوق بشر را درتئاتری به نام «شخص اصلاح نشدنی »ملاقات کنیم .
آنا پولیتکوفسکایا نماد مبارزه برای آزادی مطبوعات است و شهرتش را مدیون مخالفتهایش با سیاستهای کرملین و پوشش اخبار جنگ چچن و افشاگری فسادها و نقض حقوق بشر در آنجاست .او تمام زندگی اش را وقف حرفه روزنامه نگاری کرد و هیچ چیز به اندازه رساندن صدای حقیقت به خوانندگانش برایش مهم نبود.
روبروی درب سالن تئاتر چند دقیقه ای منتظر میمانیم تا اینکه بالاخره خانم تانیا یکساعتی قبل از اجرای نمایش «شخصیت اصلاح نشدنی»در محل اجرا حضور پیدا کرد و ما با هم آشنا شدیم .خانم تانیا ما را راهنمایی میکند به اتاقی که اتاق گریم و آماده سازی بازیگران بود ،اتاقی کوچک اما گرم و پر احساس ،اتاقی که شاید صدها شخصیت متفاوت را در خود جای داده باشد .روبروی آینه ای که بر روی دیوار اتاق نصب شده بود نشستیم و خانم تانیا ما را با کارگردان و بازیگر دیگر این تئاتر آقای Michalis Koilakosآشنا کرد .
مصاحبه ی خود را آغاز کردیم با این سوال که نویسنده سناریو شخص اصلاح نشدنی چه کسی است؟خانم تانیا به ما آقای Stefano Massini را به عنوان نویسنده سناریو معرفی کردند که اهل کشور ایتالیا میباشند .
سناریو درباره خبرنگاری به نام آنا میباشد متولد نیویورک از پدر و مادری اهل روسیه . او فعال حقوق بشربود و به عنوان دیپلمات در سازمان ملل متحد مشغول به کار بود .سناریو دقیقا یکسال بعد از کشته شدن آنا یعنی در2007 نوشته شده است .آنا به عنوان یک خبرنگار مامور شد تا از حوادث جنگ بین روسیه وچچن خبر تهیه کند در مسیر سفر آنا مسموم میشود ،مسمومیتی مشکوک .در واقع او معتقد بود عده ای سنگ جلوی پای او می اندازند تا به هر طریقی مانع تهیه اخبار شوند.درسپتامبر سال 2004این واقعه و خواندن این خبر در روزنامه ها تمام حواس خانم تانیا به عنوان یک بازیگر را به خود جلب میکند .خانم تانیا معتقد بود از آنجایی که از دو طرف قدرتها باعث به وجود آمدن جنگ شده بودند ،جرات و شجاعت زنی که می خواست به دل این جنگ برود و اخبار مربوط به آن را تهیه کند ،برایشان قابل توجه بوده است و از آن زمان خانم تانیا شروع به جمع آوری اطلاعات درباره آنا میکند در حالی که در سال 2006 آنا کشته میشود دقیقا دو سال قبل از روی کار آمدن پوتین .خانم تانیا به تحقیقات خود درباره زندگی شخصی و کاری آنا ادامه میدهد تا بتواند تئاتری از زندگی آنا به روی پرده ببرد .
اما نکته جالب این قسمت از مصاحبه مان این بود که با اینکه خانم تانیا هفت سال زمان صرف جمع آوری اطلاعات درباره آنا کرده بود و میخواست این اطلاعات را در اختیار شخصی قرار دهد تا این اطلاعات به صورت نمایش نامه در آید متوجه میشود که در کشور فرانسه شخصی زندگی نامه آنا را به صورت نمایش نامه در آورده است .
در آن لحظه احساس کردم که چقدر زیباست اعمال و رفتار و گفتار انسانها حتی شاید بعد از مرگشان باعث پیوند انسانهایی از نقاط مختلف دنیا به یکدیگر میشود .
بعد از آماده سازی ها و تمرینات بالاخره درسپتامبرسال2014این نمایش به روی سن رفت و تا مارچ سال2015یعنی حدود چهار ماه اجرای این نمایش ادامه داشت و بعد از آن این کار برای مدتی متوقف شد ودلیل توقف این کار نیز باردار شدن خانم تانیا بود.
از خانم تانیا سوال کردیم آیا در طی دوران تحقیقتان نقطه منفی در زندگی آنا پیدا کردید یا نه؟ با لبخندی گفتند اتفاقا خیلی به دنبال پیدا کردن اشتباهی در زندگی آنا بودم ولی از آنجایی که آنا یک زن واقعا درستکار و حرفه ای در کار خود بودند موفق به پیدا کردن اشتباه نشدم هر چند آنا بارها مورد اتهام قرار گرفته بود ، ولی دست از تهیه خبر برنداشت .خانم تانیا گفتند: ازنظر شخص من
این نقطه منفی محسوب نمی شود ولی صبوری او درباره کارش برای او خیلی خطرناک بود و در نهایت باعث شد او جان خود را در این کار از دست بدهدو این موضوع برای خانواده او نیز رنج آور بود.
مطمئنا تحقیقات بر روی زندگی یک شخص در دراز مدت میتواند باعث تغییراتی در زندگی شخصی یا الگوهای رفتاری شخص تحقیق کننده شود ،اما خانم تانیا آنگونه که من حس کردم با حسرتی که در صدایشان بود دوبار جمله ی ایکاش اینطور بود .ای کاش اینطور بود را در جواب سوال ما که آیا شخصیت آنا تاثیری در زندگی شخصی شان داشته یا نه را تکرار کردند،و در ادامه گفتند ای کاش یک هزارم در صد از شجاعت و شهامت و جرأت آنا را در وجود خود می یافتند .احساس مسئولیتی که آنا نسبت به بچه ها داشت ودفاع کردن از تمام اصول اولیه حقوق انسانی از خصوصیات بارز آنا بود امانظر خانم تانیا این است که با وجود تمام تلاشهای آنا و تمام روشهایی که آنا استفاده کرد تا از این حقوق دفاع کند اما نتوانست کار خود را به پایان برساند و با این وجود خانم تانیا دوست دارند رفتارهای آنا را راهنمای زندگی شخصی خود قرار دهند .
بالاخره رسیدیم به سوالی که قبل از گرفتن مصاحبه و آشنایی با خانم تانیا با خواندن سناریو ذهنم را مجبور به مقایسه میکرد که اگر داستان آنا قصه ی زندگی یک مرد بود باز هم مورد توجه خانم تانیا قرار می گرفت یا نه؟
خانم تانیا این سوال مرا بسیار زیرکانه جواب دادند و گفتند این انتخاب ربطی به جنسیت نداشته است.این جواب مرا واداشت تا که سوالم را به طرز دیگری بیان کنم تا شاید جواب واضح تر و شفاف تری را دریافت کنم و سوالم را اینگونه بیان کردم آیا زن بودن آنا یکی از دلایل انتخاب این سناریو بود؟خانم تانیا جواب داد مطمئنا که من فکر میکنم من با این کار شناسنامه پیدا کردم .مسلما اگر شخصیت یک مرد میبود کمی اوضاع فرق میکرد و این لطافت و ظرافت و زن بودن آنا بود که باعث شد در جنگ جلوه داشته باشد و خود را بیشتر نمایان سازد و معتقدم که لطافت و ظرافتی که یک زن میتواند در جامعه داشته باشد تا با این جنگ وحشی مقابله کند خود به تنهایی باعث جلب توجه میشود .بعد از این جواب، من خرسند از این بودم که جواب سوالم را خیلی شفاف و واضح دریافت کردم .
دنبال یافتن شباهت هایی بین زندگی خانم تانیا و آنا بودم که خانم تانیا گفت :در دورانیکه تحقیق میکردم بیشتر به این فکر میکردم ای کاش خصوصیات آنا را من هم می داشتم و هیچگاه خود را با او مقایسه نکردم و حتی اگر من واقعا علاقه ای به مسائلی سیاسی و حقوق انسانی داشتم و تحصیلات آنا را داشتم نمیتوانستم با او در یک سطح باشم. شخصیت من متفاوت تر از شخصیت آنا است .
ازخانم تانیا درباره هدف آنا از بیان واقعیت های جنگ سوال کردیم ،او اولین هدف آنا را نشان دادن چهره واقعی افرادی که در جنگ شرکت داشتند و اینکه دو طرف جنگ متوجه اشتباهات خود شوند ،دانست ،همچنین آنا معتقد بود که این جنگ یک جنگ ناعادلانه است و باید متوقف شود و مسلما کسانی که در این جنگ بها میپردازند مردم معمولی هستند .
در قسمتی از سناریو خوانده بودم که کلمه برف و خون در پرده ای از این نمایش تکرار میشود از خانم تانیا خواستم کمی درباره این صحنه برایمان توضیح بدهند ،تانیا توضیح داد این صحنه قسمتی از کار است که هم شاعرانه است هم لطافت و زیبایی و خشونت همراه هم نشان داده شده است و این صحنه ایست که آنا در مرکز شهر راه میرود و بمبی منفجر شده است و در این واقعه گویی ذهن و مغز آنا دیگر متوقف میشود ومردم گویی به عقب برمی گردند.
خانم تانیا درباره صحنه های آخر که آنا تمام مسئولیت های خود نسبت به واقعه جنگ را داشته،انجام میدهد برایمان میگوید که در آن لحظات احساس میکند که این زن دیگر آنا نیست خود تانیاست که جملات را بیان میکند و این تانیاست که تمام وقایع را پشت سر گذاشته و تجربه کرده است و اعلام میکند: من دیگر خسته شده ام از اینکه بجنگم درباره مسائلی که قرار است توضیح بدهم .
همانطور که در ابتدای مقاله یاد آور شدم که ما قبل از اجرای تئاتر با خانم تانیا مصاحبه داشتیم ،من با دیدن این صحنه در حین اجرا دقیقا احساس کردم که خانم تانیا تا چه حد در این صحنه با آنا همزاد پنداری کرده است و گویا خانم تانیا واقعا به همان اندازه ای خسته بود که آنا از پشت سر گذاشتن و دیدن صحنه های جنگ ،یعنی این حس خستگی یک زن به عنوان موجودی ظریف و شکننده از چشمان ،از حالت صورت و طرز بیان خانم تانیا به بیننده منتقل میشد .و به عنوان آخرین سوال از خانم تانیا خواستم که برایمان بگویند از مهمترین درسی که از زندگی آنا گرفته اند و آن چیست؟ جواب این بود
خودت باش
از انسانیت دفاع کن
بدون ترس
با تشکر از خانم Tania Paleologou برای انجام این مصاحبه و اجرای بی نظیرشان و تشکر از آقای Michalis Koilakos به عنوان کارگردان و بازیگر این نمایش در نقش های مختلف .
Photos by Ioanna Katsoulaki & Georgio Voutsinas
Add comment