اسم من محمد سلیم اهلِ فلسطین هستم در منطقه ی پادگانی در دمشقِ سوریه زندگی میکردم ، مسولِ فعالیت هایی بودم برای بچهها در گروهی رقص عضو گروهی از شهروندانِ هنریه فلسطینیان ، دفتری با داوطلبان کمک کننده ، در تئاترِ رقص “ یاسمین الشام ” کار میکردم ،زندگی ما خیلی خوب بود تا زمانی که جنگ بی رحم شروع شد ، به داخل کمپ ما آمدند هیولاهای انسان نما . کشتند و داغون کردند هر آنچه که زیبا بود .چند روزی در راه بودیم تا اینکه به لبنان رسیدیم آنجا نیز روزهای سختی داشتیم ،تصمیم گرفتیم باز به سیریه باز گردیم ، و دو گزینه بیشتر نداشتیم ، یا بکشیم ، یا کشته شویم.
به همین ترتیب تصمیم گرفتیم آماده شویم وسایلمان را جم کنیم و به اروپا سفر کنیم، سفر ما از دمشق شروع شد به سمتِ ترکیه . با هزار سختی به یونان رسیدیم امیدوارم یک زندگی تازه شروع کنم یک زندگی آرام و راحت .
فلسطین هیچگاه فراموشت نمیکنم همچنین این حقی رو که میتونم باز گردم به کشورم ، این رویای من است به عنوانِ یک جوانِ مهاجر فلسطینی، زمین ما اشغال شد ۷۰ سال پیش و مجبوریم که مهاجرت کنیم ، من وابسته کشورم هستم و به این باور دارم زمانی باز حق دارم که به کشورم باز گردم . بدین وسیله میخوام عنوان کنم هر آنچه هست برای کوچکترینها و بزرگ تر ها،برای همین نیز به عنوانِ داوطلب در مرکزی برای فلسطینیان کار میکردم برای بچهها
Photos by Migratory Birds Team
دمشق منطقه الزهرا ۲۱۰۳
از اینجا شروع شد احیایِ رویای میراث فلسطین،قلب ما ، هیچگاه فراموشت نمیکنیم و همیشه چاقو در دست ما هست بر گلوی کسانی که تو را اشغال کردند ، اینطوری یاد گرفتیم زندگی کنیم ادامه بدهیم در گیر باشیم با دشمنان تا زمان باز گشت.
در سال ۲۰۱۳ مرکزی تعلیماتِ شهروندی ساخته شد برای بچه ها برای مثل” الدپکا “، نوعی رقص اشنا در کشورهای مختلف ، همه دست به دستِ هم دور میچرخند و و این اتحاد و یک پارچگی را نشان میدهد ، همچنین با قدرتی فراوان پایشان را میکوبند به زمین چیزی که قدرت را نشان میدهد .همی اینها همراه با موسیقی مرتبط و ترانهها نشان دهنده احترام و صداقت مردم نسبت به فلسطین است.
تعدادِ بچهها هر روز بیشتر میشد و به این ترتیب گروهِ رقصِ دپکا تشکیل شد ، رقصی ملی در فلسطین .خیلی زود نمایشها شروع شدند در مرکز شهر، در دانشگاهها در سوریه و بزرگترین موفقیتهای ما بود.
در یک ساختمان قدیمی در مرکزِ شهر با گروهی کوچک از کودکان همراه با سختیهای شرایط ساختمان را رنگ کردیم و ساختمان را از اول همه با هم ساختیم و تزئین کردیم ، صبر و تلاش همی بچهها در این امر سهیم بود. خواستنِ آنها برای یاد گیری برای میراثِ فلسطین به آنها کمک کرد. تا از هر گونه سختی و مشکلی چشم پوشی کنند.
همچنین در کمپ داوطلبانه در گروهی همکاری میکردم به عنوان هنرهای تجسمی مربوط به ماکت هایی از فلسطین، در مرکز این کمپ سوا از خود فعالین گروهی نیز فعالیت میکردند به عنوان میراث هرگز نمیمیرد . تحت نظرِ سازمانی به اسم” ی ن و ا”
موفقیت های گروه من را پر میکرد از شادی چون میتوانستم در خدمت عموم قرار بدم رسم و رسومِ شهروندیام .
ولی خیلی کوچک بود در مقایسه با آن چیزی باید میشد تا اینکه مردمِ بیشتری از آن خاطره داشته باشند آنهایی که بتوانند متوجه بشند چطور هست دوری از کشور ،زمین فلسطین، زمین شهیدان
Add comment