بخواب کودک زیبا ،بخواب که جایت بر روی زانوان مادرت امن ترین جا برای خواب در این دنیاست .بخواب و خوابهای خوش ببین .
راحت بخواب و چشمهایت را ببند بر روی نگاههای رهگذران پارک ویکتوریا ! نگاههایی که گاه پر از نفرت و بیگانه هراسی است و گاه پر از ترحم و دلسوزی ! راستی ، دهانها پوشیده است وگرنه پوزخند هایی که پشت ماسکها هم هست شاید عذابی برایت محسوب می شد ، حتی نمی توانی از پشت ماسکها ،آه هایی که ناخودآگاه از سینه بر می آید را بشنوی .
بخواب و دعا کن برای کودکان بیروت .نه ، راستی تو آنقدر کوچکی که نمی دانی بیروت کجاست و چه بر سر آن آمده، فقط این را بدان که بزرگترها آن را عروس خاورمیانه می دانند .
نه راستی ، باز فراموش کردم تو آنقدر کوچکی که نمی دانی خاورمیانه کجاست، فقط این را بدان، خاورمیانه جایی است که جنگهای بیشماری هر روز در آن جریان دارد و هزاران هزار نفر روزانه در آن به خاک و خون کشیده می شوند .
راستی ، تو نمی دانی جنگ چیست .آنقدر کوچکی که شاید مادرت زمانی که تو را باردار بوده از جنگها گریخته و برای ساختن آینده ات مهاجرت کرده است .
آرام بخواب ،چشمهایت را ببند و به لالایی مادرت گوش بده :
” لالایی کن بخواب
خوابت قشنگه
گل مهتاب شبا هزارتا رنگه
یه وقت بیدارنشی ازخواب قصه
یه وقت پا نذاری تو شهر غصه
لالایی کن مامان چشماش بیداره
مامان تنهات نمیذاره
دوست داره دوست داره ”
نگاهم به شیشه شیرت افتاد .شیشه شیر کنار مادرت گویای این است که شیرت به شب نرسیده تمام می شود .راستی شاید کارت پولتان را هم قطع کرده اند ،نمی دانم شیری برای خوردن در شب خواهی داشت یا نه ؟ اما یک چیز را خوب می دانم ،اینکه مادرت دوستت دارد. خودش برایت لالایی می خواند “مامان تنهات نمیذاره، دوست داره ،دوست داره ” اما این هم برایم سوال است که آنها با خودشان چه فکر کردند ،فقط خواستند تیتر مقاله ها شود که یونان در حال انتقال مهاجرین از جهنم موریا به سرزمین اصلی است . اما هرگز تیتر خبرها نشد که کارتهای پول مهاجرین مسدود شد و شاید حتی پولی نداشته باشند که جوابگوی شکم گرسنه کودکانشان باشند .تو بخواب و چشمهایت را بر روی نامهربانیهای روزگار ببند . بخواب و امید داشته باش فردا که بیدار شدی قانونهای بهتری برای سرنوشتت وضع شود .
بخواب اما فراموش نکن . از مادرت بخواه که برایت داستان این روزها را تعریف کند ، از رویارویی با داستان این روزهایت نترس. حتی این عکس را قاب کن و در اتاقت بگذار، جایی مقابل چشمانت تا یادت بماند که چه بر تو و ما گذشت. چون می دانم این روزها ، جهنم موریا، پارک ویکتوریا ،ویروس کرونا ، آفتاب داغ تابستان آتن ، همه و همه از تو فردی قوی خواهد ساخت .
آرام بخواب اما فراموش نکن .
فراموش نکن تا اگر در آینده سیاستمدارو یا قانونگذار شدی ،بدانی قانون هایی که وضع می کنی چه بر سر مردم می آورد.
فراموش نکن تا اگر در آینده معلم شدی، به شاگردانت احترام به حقوق انسانی و حقوق برابر را بیاموزی.
فراموش نکن تا اگر در آینده پلیس شدی، بدانی مهاجرت جرم نیست و جزای آن باتوم و گاز اشک آور نیست .
فراموش نکن تا اگر در آینده دکتر شدی ، بدانی مرهم زخم هایی که گاه قابل دیدن نیست شاید فهمیدن و شنیدن آنها باشد .
فراموش نکن تا بتوانی با یادآوری این روزها ،دست افتاده ای را بگیری و بدون هیچ چشم داشتی به دیگران کمک کنی .
فراموش نکن تا فرداها بتوانی آدم بهتری باشی برای جامعه ای که پذیرای تو است .
آرام بخواب کودک زیبا که بالش آبی زیر سرت گویای آسمان آبی است، رنگی که پیام آور آرامش است .
آرام بخواب ، مادرت دوستت دارد !
Add comment